گل و گلدان و باغ مست تواند ، گل من غنچه ایست مست علی

گل  بداند که بی گمان خاریست  ،  بری از  ذات  گل پرست  علی

 

عقده ای واهی نه اما خب ، طفل سر راهی ام نه اما خب

علی  اللهیم  نه اما  خب ، خون  من باد  ناز شست علی

 

درد   می   پیچد  تا  ،  انتقام  علی  بگیر  متا

گل من رو مگیر از من آه ، روبرویت علی نشسته علی

 

گل خوبم چقدر زردی تو ، از صمیم زنی چقدر مردی تو

لب گشودی نگاه کردی ، گفتی ای خون دلمه بسته علی

 

هیبت ذوالفقار  داری  تو  ، گل من  غنچه بار  داری  تو

در و دیوار خانه زار زدند ، ذوالفقارت کمر شکسته علی

 

شهر را زیر پا بسوزد اگر  ، بیخ خشک عمر را  بسوزد  اگر

خون به پا می کند ببوسد اگر ، قبضه ذوالفقار دست علی

(مهرداد )