یک گل سرخ برای امیلی
بازی که از اول شود، پرت میشویم به 5 سالگی، تو چشم میگذاری و من گم نمیشوم هیچ وقت، بشماری حتی اگر تا آخر عمر، از روی تمام سختیهای دنیا، لی لی خواهیم پرید، از دست گرگهای گرگم به هوا فرار خواهیم کرد، اجازه نمیدهیم که کسی قاطی خاله بازی تو شود وتا نوک کوه یک نفس می دویم، بر موهایت شاخه گلی خواهم زد و باز، بازی از اول!
بازی که از اول شود، سر بر میآوریم از سر بلوغ، دوباره عاشقت خواهم شد و هزارباره مسیر هر روزهات را خواهم رفت، به اخمی گذر میکنی و هر شب به خوابت میآیم و به خوابم میآئی هر شب! از خواب میپریم و من چنگ میزنم که نگهت دارم و تو لبخند میزنی که توی خواب هم دست بردار نیستم، طاقتت را طاق میکنم که حسابمان برابر شود و هی فکر میکنم و فکر میکنی هیهی که چطور این خماری سر نرود از حوصله عاشقیمان. نقشه می کشم که سر راهت را بگیرم و تو خط میکشی همهشان را دوباره و باز بازی از اول!
بازی که از اول شود، دستان چون آفتابت را در همه ی خیابانهای شهر خواهم گرفت! تو ریز ریز بخندی که دوستت دارم و من دستت را فشار بدهم که من هم همینطور! وسط همه مردم شهر خواهم بوسید تو را و به آغوش خواهم گرفت، آنقدر که عطر آغوشت بیاویزد با تنام، آنقدر سخت که کسی مرا از تو باز نشناسد، با نام کوچکت صدا خواهم زد تو را تا تمام پاسبانها از فرط عصبانیت بمیرند، گره از زلفت باز میکنم که گره نزنی ابروان را و باز بازی از اول!
بازی که از اول شود، دیر نمیشویم، قول می دهم، خواب نمیمانیم، قرار میگذاریم که بیقرار نشویم، اجازه نمیدهیم که قطار روزگار جایمان بگذارد، انتقام تمام عشاق را خواهیم ستاند، بازی عاشقی را تا ته میرویم که دوباره قصهی همهی عاشقان شود بازی از اول!
* تیتر، برگرفته از نام کتابی از ویلیام فاکنر