عاقلان مستانه گفتند اختیاری داشتیم!


شاید باید به سر تکان دادنی می‌گذشتی، شاید باید در می زدی، شاید اصلن اشتباه بودیم، شاید نباید اینقدر سر زده می‌شدی که حالا برای گفتن‌ات کم بیاورم، که حالا گم بشوم به چله‌نشینی!

همیشه همین طور می‌شود، همیشه یادم می‌رودکه یادت بیاورم که من نرسیدن را به طرز غریبی بلدم، یادم می رود که دستان‌ام همیشه به نشان خداحافظی بالا باشد که تو ـِ من از جنس گم‌شدنی! درست حساب کردم، این دفعه هزارم است، هزارمین بهار افسرده‌ی من! هزارمین تار موئی که سفید شد، هزارمین دفعه‌‌ی بی‌پناهی، حالا من مانده‌ام و خنده‌ای بی‌رمقی که حتی نشانی از روزهای خوبم نیست، من مانده‌ام و بغضی که دیگر حتی توان ترکیدن هم ندارد از فرطِ پیری! حالا من مانده‌ام و احساس لطیف دوست داشتنِ تو که حتی ترد و نازک تر از واژگان تلخ روزهایِ من است، حالا من مانده‌ام سایه سیاهی که هیچ جور تمام نمی‌شود و تمام نمی‌شود و تمام نمی‌شود. سایه‌ی سیاهی که هنوز سرمایه‌ی من است.

حالا تو به من بگو! که از کی دوست داشتن‌ات آرزوئی شد محال برای دلم؟ از کجا بود که دیدنت غمی شره کرد روی دلم؟ نگاه مهربانت مرا سوگوار کدامین غم کرد؟ از کی یاد گرفتم که بترسم از این خوشی‌ها؟ اصلن تو بگو! توئی که انگار از حوالی این روزگار نیستی، توئی که مهربانیت، قلبم را فشار می‌دهد. تو بگو که چرا قطعیت دیدار تو حالا برایم خنده‌آور است که قبلن به آن ایمان داشتم! تو بگو که چرا دل باختن دیگر سودای دلِ من نیست؟ تو بگو که چرا جامِ سرم پر شده‌است از شاعرانی که همه دردند؟ از کی آغوشت، تابوت آرزوهام شد؟

حالا مدت‌هاست که دستانم را به نشان خداحافظی بالا آورده‌ام، و تنها تر از تمام شب‌های بی تو، می روم تا خواب همیشگی‌ام را ببینم، کابوس است لابد، اگر توانستی لختی صبر کن، شب‌ام گیر کرده‌است، صبح نمی‌شود لعنتی!


ما اسیر جبر عشقیم ای خرد معذور دار

عاقلان مستانه گفتند اختیاری داشتیم!


24 میلیون رای به سعی حافظ


تصوری ست که عقلش نمی‌کند تصدیق

نظر بنده به ایشان نزدیک تر است به سعی حافظ


وز بهر چه گویم نیست، با وی نظرم چون هست

نتیجه دو بچه کافی نیست در آینده به سعی حافظ


که چنانم من از این کرده! پشیمان که مپرس

گه‌گیجه به سعی حافظ


کی روی، ره زکه پرسی، چه کنی، چون باشی

خبرگزاری فارس به سعی حافظ


آب و هوای فارس، عجب سفله پرور است

عجب چیزیه به سعی حافظ


در کار یار باش که یاری(کاری)‌ست کردنی

توصیه مادربزرگ به سعی حافظ


درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش

پیف پیف به سعی حافظ


به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت

ازاله بکـ.ـارت به سعی حافظ


خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست

هاشمی رفسنجانی به سعی حافظ


که گم شد آنکه در این ره به رهبری نرسید

چشم چرانی سر کوچه به سعی حافظ


که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

آنجلینا جولی به سعی حافظ


گفتم خراج مصر طلب می‌کند لبت

1361 سکه تمام بهار آزادی به سعی حافظ


رقم مهر تو بر چهره‌ی ما پیدا بود

اللهم اشغل الظالمین بالظالمین به سعی حافظ


یارب این نودولتان را با خرِِ‌ِ ِ خودْشان نشان

آنـ.ـآل به سعی حافظ


گفت آن روز که آن گنبد مینا می‌کرد

ریخت شناسی افرادی که هوس کباب می‌کنند به سعی حافظ


ترک مست است اگر میلی کبابی دارد

ناله‌های یک سکه در جیب یک اصفهونی


امروز که در دست توام مرحمتی کن

اس اس استقلالی به سعی حافظ


توئی که بر سر خوبان کشوری چون تاج

توصیه به احمدی‌نژاد به سعی حافظ


دولت آن است که بی خون دل آید به کنار

دو مشکل اساسی جوانان به سعی حافظ


حاصل کارگه کو.ن و مکان این همه نیست

سقوط هواپیما به سعی حافظ


کاین طایفه از کشته ستانند خسارت

صفار هرندی به سعی حافظ


هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت

دوگانگی جهان پور.نوگرافیک قزوینی به سعی حافظ


من که سر در نیاورم به دو کو.ن

گردنم زیر بار منت اوست

رسانه ملی در زمان انتخابات به سعی حافظ


دلی که غیب نمای است و جام‌جم دارد

شوروی به سعی حافظ


اتحادیست که در عهد قدیم افتادست

داش مسعود به سعی حافظ


کیمیائی‌ست که در صحبت درویشان است

گور بابای خاتمی به سعی حافظ


ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

کرشمه‌های تو تنبلم کرد به سعی حافظ


گشاد کار من اندر کرشمه‌های توست

تقلْب در انتخابات به سعی حافظ


سبز است در و دشت، بیا تا نگذاریم

رضازاده به سعی حافظ


صد هزارش گردن جان زیر طوق غبغب است

ترشیدم دیگه، پس چرا دماغمو عمل نمی‌کنی به سعی حافظ


که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست

مگه مال باباته به سعی حافظ


باده از خون رزان است، نه از خون شماست

مژگان کلفتی‌تون رو می‌کنه به سعی حافظ


خاکروب در میخانه کنم مژگان را

فحش ناموسی به سعی حافظ


مادر کاسه عکس رخ یار دیده‌ایم

مشتری مداری در رستوران به سعی حافظ


گر تو نمی‌پسندی، تغییر کن قضا را