زمان حسابرسی که شد، فرشتگان هر یک از انسان ها را به حجره ای فراخواندند و در آنجا غیر از خدای خویش کسی را ندیدند، بعد از مدتی همگی با پرونده ای در دست بیرون آمدند؛ یکی پرسید: خداوند با شما چگونه بود؟ مردی با لبخند جواب داد: بسیار مهربان و خوش برخورد؛ دیگری گفت : ولم کن حوصله ندارم،توی اتاق یک کلمه به من حرف نزد . دیگری جواب داد: من شک دارم اون فردی که داخل حجره بود ،خدا باشد ؛روی تک تک کلمات پرونده ی من تردید داشت .دیگری با شادی عجیبی فریاد زد: هی! لعنتی باورت میشه؟ جنیفر لوپز بود. خودش بود. با من رقصید. با من. گفت اگه امشب برم پیشش میرفستتم بهشت. مرد جوانی گفت : دو تا همستر بودن. نر و ماده. سر پرونده ی من دعواشون بود. بعدش یهویی همه جا یخ زد