چه می‌شود گفت در مورد کمانداری که خدنگ تیر خویش را به سوی خود نشانه رفته است. شکست او پیروزی و پیروزی او شکست است.
گیلبرت گارسین، عکاس نبود؛ کارگر یک کارخانه لامپ‌سازی بود. وقتی در 65 سالگی از کارخانه بازنشسته شد. برای پرکردن اوقات فراغتش یک دوربین عکاسی خرید. به علت کهولت سن، قادر به مسافرت یا خروج از خانه نبود تا اینکه در یک مسابقه عکاسی برنده‌ی یک دوره آموزشی مونتاژ عکس شد. کلاسی که به زعم خودش، زندگی‌اش را دگرگون کرد.
گارسین روی میز خود ماسه می‌ریخت و با دو چراغ مطالعه نورپردازی می‌کرد. یک دستگاه اسلاید هم معولا تصویر آسمان را روی دیوار می‌انداخت. عکس‌هائی را که قبلا گرفته بود را روی میز می‌چید و از آن‌ها عکس می‌گرفت. نتیجه کار آنقدر فوق‌العاده بود که شاید نتوان نظیری برای این عکاس پیدا کرد. فلسفه، جهان بینی و خلاقیت عکس‌های او به حدی برجسته بود که عکس‌هایش به دفعات متمادی مورد تحسین و ستایش قرار گرفت.





فلسفه و احساس شاعرانه، دو ویژگی تمامی عکس‌های اوست.  دو عکس بالا را عاشقانه‌های شبانه و تغییر جهان نام نهاد. برای دیدن دیگر آثار این هنرمند می‌توانید به سایت شخصی وی یا به جستجوی گوگل نگاهی بیاندازید

فید صراحی