به نام پدر
بعد از جنگ جهانی دوم، آن عده از اسرایی که از اردوگاههای کار اجباری شوروی جان سالم به در برده بودند. بعد از سالها به خانه بازگشتند.سرباز آلمانی بعد از سالها اسارت به میهن خود بازگشته است و دختر 12 سالهاش او را منتظر است. پدر سعی میکند دختری را به یاد بیاورد که آخرین بار، فرزندش یک ساله بود که او را در آغوش گرفته بود. اما انگشتهای تردید دختر، گویی این خوشبختی را باور ندارد. پدرش را نمیشناسد انگار. با انگشتهای یخزدهی خود جوری بر صورت پدر دست میکشد که انگار میخواهد یک رویا را لمس کند. چشمانش پر اشک است و میترسد که نکند بازگشت پدر خواب باشد. مرد پشت سر، انگار او را هل میدهد به دهانهی رسیدن و این دستهای پدر است که محکم دختر را در بر میگیرد که نکند دست روزگار، دوباره بین این دو فاصله اندازد.
عکاس: Helmuth PIRATH
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۱ ساعت 0 توسط صراحی