فردوسی پور و حوالت تاریخ
سال ها پیش زمانی که اختلافات مدیریتی تیم پرسپولیس به نهایت رسیده بود و وزارت صنایع ، حوزه هنری و سازمان تربیت بدنی هر کدام داعیه تصاحب پرسپولیس را در سر می پروراندند. امیر عابدینی ،میهمان برنامه نود بود . چه سخن ها که گفته نشد و چه شاهدها و مصداق هائی که به یاری مدعیان نیامدند، عابدینی که دست خود را در منطق و قوانین حقوقی خالی می دید، سخن از عشق و احساسات هواداران میلیونی ولزوم رعایت از آن را می کرد. در میان خطابه های پرشور و احساسی او جمله ای از دهانش پرید که هیچ کس جز مجری برنامه ، عادل فردوسی پور ، درشتی آن را درک نکرد ." باشگاه پرسپولیس ، پرهوادارترین باشگاه آسیاست ، اگر ما تشکیل حزب دهیم ، بزرگترین حزب کشورخواهیم بود" . بماند که شاید همین جمله بود که مسئولان را برآن داشت که از خصوصی شدن این دو باشگاه سنتی به هر نحوی جلوگیری کنند ولی مجری جوان برنامه ، دامنی پر از آن سخن برچید ،پشتوانه مردمی !
برنامه دیشب نود ، مجال درس پس دادن آقای مجری بود ، مرد جوان موفرفری که حتی روی صندلی خود طاقت یکنواختی و کرختی را نداشت ، مانند یک اسیر آرام شده بود . بغض آقای مجری ، بغض ملت بود و نگاه های او که تا کنون از سر طراوت و جسارت به این سو و آن سو می دوید ، این بار بر زمین دوخته شده بود . در طی این سال ها او محبوب و محبوب تر شده بود و بی سروصدا رگ خواب مخاطبانش را به دست آورده بود . این بار نقدهای صریح و برهنه او به مذاق آقایان تربیت بدنی خوش نیامده بود و حریف در این یک هفته تا آنجا که توانسته بود بیانیه و بخشنامه برای اعدام رسانه ای نود صادر کرده بود .قدم آخر سازمان تربیت بدنی ، مماشات با صداوسیما بود ، از آقای مجری خواسته شده بود که جنگ پیروز را رها کند . در شب مکافات ، آقای مجری صحنه را خالی نکرد ، حتی یک قدم کوتاه هم نیامد . شاید تصور عموم بر آن بود که راند آخر را از سر سازش سازمان تربیت بدنی و صداوسیما باخته است ولی حقیقت چیز دیگری بود . در همان ساعت که مدیران صداوسیما و تربیت بدنی و شاید دیگرنهادها مشغول حقیقت فروشی بودند تا مصلحت را به بهائی بخرند ، در زیر پوست شهر ،پیامک هائی جابجا می شد که حکایت از کمپین پنج میلیونی داشت ، سایت ها و وبلاگستان همه یک صدا سخن از حقانیت مرد جوان می خواندند. بله ، آقای مجری این بار هم با زیرکی خاصی حریف را ناک اوت کرد . برنامه را آرام آغاز نمود و صحبتی از تربیت بدنی نکرد ولی رندانه از تردید خود از ادامه این راه سخن گفت و با سخره از خراب شدن سامانه پیام کوتاه نام برد تا کنایتی باشد بر ترس سردمداران از انباشته های سرمایه ی اجتماعی برنامه او .
آری اکنون مرد جوان بازی را برده است ، اگر برنامه را ادامه دهد و برصندلی حقیقت تکیه زند ، پشتوانه عظیم مقبولیت را در پشت سر خود دارد که می تواند با جسارت بیشتر به کار خود ادامه دهد و اگر عطای صندلی چرمی را به لقایش ببخشد ، در حد یک اسطوره عروج کرده است . می تواند ادعا کند که شرکت کنندگان مسابقه پیام کوتاهش از آرای رئیس جمهور هم بیشتر بوده ، می تواند رجز بخواند که حریف از جایگاه مردمی او سخت ترسیده و هزاران می تواند دیگری که صحیح است و حریفان بازنده او نگذاشتند که خلافش ثابت شود ، حتی اگر او هم از این بازی های پشت پرده دم نزند ، مطمئنا ذهن گرفتار توهم توطئه ملت ایران ، زحمت خلق همه ی این ها را خواهد کشید .
و دوباره جمله ای دیگر از عابدینی را بخاطر می آورم که من اول یک شخصیت سیاسی هستم و سپس ورزشی ...و افسوس می خورم که چرا سیاست ما برنامه نود و فراتر از آن فردوسی پور را ندارد ؟ و چرا سیاستمداران ما بوئی از سیاست نبرده اند که به وقت چالش سکوت می کنند و چرا وقتی که همه چشم به آنها دارند و محدودیت های محیط دست آنها را بسته است ، صحنه را زودتر خالی نمی کنند تا حوالتی بماند برای تاریخ ، حوالتی بماند برای آینده !!!